HOMA JoON
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ سرگرمی تفریحی

===ஜღȺღஜ===
ميترسم از بعضي آدم ها
آدمهایی که امروز دوستت دارند
فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند
فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی
فردا خشم و قهر و نامهربانيشان را
آدمهایی که امروز قدرشناس محبتت هستند
فردا طلبکار محبتت
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند
فردا سخت بر زمینت می زنند....!
===ஜღȺღஜ===

واسه چی داری قلبمو میکشی دنبال خودت ؟ ! ؟
بزار با دردهام بمیرم هرچی دارم مال خودت . . .
خاطره هاتو و عکس هاتو بردارو از اینجا برو
برای آخرین دفعه به خدا میسپارم تورو . . .


■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
قـبـل تـــر هـا . . .
عـاشــقـانـه هــای هــر کـس را کـه مـی خــوانـدم ،
بـه ســادگی اش مـی خـــنـدیـدم !
حـالا خــودم گــریـه می کـنـم و بــرایـت عـاشـقـانه می نــویـسـم . . . !!
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
خـــدایـا قــسمـت و حـکمـتـت بـمـــانـد بــرای آنـهـایی کـه ،
درکــش می کـنـنـد . . . !
بــرای مـــن نــفـهـم ،
فــقـط مــعـجـــزه کـــن . . . !!
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■



بر سفرهی هفت سین نشستن نیکوست
هم سنبل و سیب و دود کُندر خوشبوست
افسوس که هر سفره کنارش خالی ست
از پاره دلی گمشده یا همدم و دوست ...

ﺑـﺎ ﻫــﺮ ﮐـﺲ ، ﻣـﺜـﻞ ﺧــﻮﺩﺵ ، ﻧـﺒﺎﺵ . . . !
ﺧــــﻮﺩﺕ ﺑـﺎﺵ . . . !
ﻭﮔــﺮﻧــﻪ ﺭﺍﺣـــﺖ ﺑـﮕﻢ ،
ﮔـﻨـﺪ ﺯﺩﯼ ﺑـﻪ ﺷـﺨـﺼـﯿـتت . . . !!!
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
مـشـکل ایــنجـاســــت . . .
هـمـیشـه آدم هــای تــنــوع طـلـب ،
دســت مـی گــذارنــد رو آدمـهــای وفــادار !
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
سـکــوت و صبـوریـم را بـه حــساب ضـعـف و بی کسی ام نـگـذار . . .
دلــم بـه چــیـز هــایی پـایـبـنـد اســـت کـه تــو یـادت نـمی آیــد !
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
بهــتـره نــداشـتـه بـاشــمـت . . . !
تـا ایــن کـه داشـتـه باشــم و نـدونـم بـا چــنـد نـفــر شــریـکـم !
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
ای کاش انــسـان هــا ،
هـمــان قــدر کـه از ارتــفـاع مـی تــرسـیـدنـد . . .
کـمی هــم از پـستـی هـــراس داشـتـنـد . . . !!!




میگی هنوز تو فکرمی بعضی شبا خواب نداری
میگن با یکی دیدنت میگن خیلی دوسش داری
میگی مگه میشه منو یه روز فراموش بکنی
میگن به هر چی اون بگه بدونه شک گوش میکنی
گوشی رو ور میداری و چند وقت یه بار زنگ میزنی
چند وقت یه بار به آرزوم به رویا هام رنگ میزنی
بعدش شلوغ میشه سرت یهو میگی باید بری
خوب میدونم تو زندگیم خیلی باشی مسافری
خیلی ممنون که میپرسی حالمو !
خیلی ممنون نگرانی واسه من . . . !
خیلی ممنون که میخوای بدونی با کیم . . .؟ کجام . . .؟!
خیلی ممنون پس چرا دلت نمیسوزه واسه ساده گیام…؟!
بعدش میگی شاید باید…از هم دیگه دور بمونیم
میگی باید سعی بکنیم…سخته ولی ما میتونیم
تو اونی که اومد یه روز از آسمون نیستی
تو اونی که میخواست منو تا پای جون نیستی
خیلی ممنون که میپرسی حالمو !
خیلی ممنون نگرانی واسه من . . . !




بـارون مـیـباره و دوبـاره تــو رو پـیـشـم میـبـیـنـم
اشـک تــو چــشمـام حـلقـه مـیشـه دوبـاره تـنهـا مـیشـیـنـم
دیـگـه فـقـط آرزومــه بـارون بـباره رو تـنـم
رو سنگ قـبـرم بـنــویــس تـنهـاتـریـن تـنهـا مـنـم


میتونم تو لحظه های بی کسی واسه تو مرحم تنهایی باشم
میتونم با یه بغل یاس سفید تو شبات عطر ترانه بپاشم
میتونم از آسمون قصه ها واسه تو صدتا ستاره بچینم
میتونم حتی اگه دلت نخواد واسه تو روزی هزار بار بمیرم
میتونم با یه سلام گرمه تو تا ابد زندگیمو آبی کنم
میتونم رو شونه هات دردامو با هق هقم خالی کنم
میتونم با تو به هر جا برسم تو خواب اسمت رو فریاد بزنم
میتونم قصه ی دیوونگیمو تو کوچه های شهر داد بزنم
میتونم تا همیشه پا به پات توی هر قصه کنارت بمونم
میتونم زیر پر ستاره ها واست از لیلی و مجنون بخونم
میتونه نگاه مهربون تو منو تا مرز شقایق ببره
میتونه قشنگی چشمات من از یاد اقاقی ببره
میتونه دستای تو رو شونه هام خبر از یک شب یلدا رو بده
میتونه بوسه ی تو رو گونه هام واسه من نویده فردا رو بده
میتونه صدای گرم خنده هات همه ی قصه هامو رویایی کنه
میتونه گرمای مهربونیات همه ی زندگیمو مهتابی کنه
میتونه وجود سرد و خستم و شوق دیدار تو مبتلا کنه
میتونه حس غریب بودنت دردای زندگیمو دوا کنه


به نام اسم پاک تو ، که اسم لحظه هام شده
به نام اسمی که دیگه ، رنگ ترانه هام شده
به نام چشمات که پراز ، نجابت و سادگیه
چشایی که تو زندگی ،حس همه عاشقیه
به نام اون دلت که با هر نفسم هم نفسه
واسه تموم لحظه هام ، حضور تو واسم بسه
به نام تو که بودنم ، تمومش از بودن توست
تموم شب نشستنام ، همش واسه دیدن توست
به نام تو که از نگات ، میشه ستاره ها رو چید
میشه تو بارون چشات ، پرید و تا خدا رسید


دنبـال کسـی میگـردم کـه. . . ツ
تــوی بـهــار زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلیــل . . .
بگــم :
میــای بریــم زیــر این رگبــار ☂ و هــوای خـوش قـدم بزنیـم؟
در جــوابم فقـط بگه : نیــم ساعت دیگــه کجـا باشـم (!)
(✿◠‿◠)
تــوی تابســتون که زنــگ بزنم بــدون هیچ دلــیل . . .
بگــم :
میــای بریم خــیابون ولیعــصر تا هر جــا شد قــدم بزنیــم؟
در جــوابم فقــط بگــه :
ناهــار اونجایــی که مــن میگــم . . .
웃 ❤ 유
تــوی پایـــیـز ☼ زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلــیل . . .
بگــم :
میــای صــدای نالــه ی برگــای رو در بیــاریم خـش خش صـدا بدن؟
در جوابــم فقط بگــه : دوربینتــم بیار . . .
ヽ(´ー`)人(´ー`)ノ
تــوی زمستــون زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلیــل . . .
بگــم :
چنــارای ولیعـصر منتظــرن با یــه عــالــمـــه بــرف،
بعــد با تردیــد بپرســم : میــای کــه؟
در جوابــم بدون مــکث بگه : یه جفــت دستکــش ☃ میـارم فقـط . . .
یه لنگــه من یه لنــگه تو...
.
.
سـر اینکه دستــای گره شــدمون تــوی
جیــب کــی باشـه بعـدا تصمــیم میگیریــم . . .(!)
(•◡•)


رو ســاحل سرخ دلـت اســم کسي رو حک نکن
به اينکه من دوســت دارم حتي يه ذره شک نکن
بزار بـــهت گـفته باشـم که ماجراي ما و عشق
تقصير چشماي تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق؟
ســرم تـو لاک خــودم و دلم يه جو هوس نداشت
بس که يه عمر آزگار کاري به کار کس نداشت
تا ايـنکه پيدا شــدي و گفتي ازاين چشماي خيس
تو دفــتر ترانه هات يه قطـــــره بارون بنويس
عشـــقمو دست کم نگير درســــته مجنون نميشم
وقـــتي که گريه مي کني حريـــف بارون نميشم
هنـــوز يه قطره اشکتو به صـد تا دريا نمي دم
يه لحظه با تـــو بودنو به عـــمر دنيا نـــمي دم
هـمين روزا به خاطــرت به سيـــم آخر مي زنم
قصه عاشقـــيمونو تو شـــهرمون جار مي زنـــم


ضـبـط می کـنـم تـمــام حــرفــــ هـایـــت را . . . !!!
نـه بـــرای روزهــای بـی تـــو بـــودن،
صـــدایــت آنـقــدر آرامـــم مـی کـنـد کــه
یــادم مـی رود بـایــد نـفــس بـکشــم . . . !!!


چـنـان دل کـنـدم از دنیـا کـه شـکلم شـکل تـنهـاییسـت
ببین مـرگ مــرا در خـویـش کـه مـرگ مــن تـمـاشاییسـت
مــرا در اوج مـیخـواهی تـمـاشـا کـن تـمـاشا کـن
دوروغـیـن بـودم از دیــروز مـرا امــروز تـمـاشا کـن
در ایـن دنـیا کـه حـتی ابـــر نـمی گـریـد بـه حــال مـا
هـمـه از مــن گـریـزانـنـد تـو هـم بگـذر از ایـن تـنـهـا
فـقـط اسمـی به جـا مـانـده از آنـچـه بـودمـو هـستـم
دلــم چــون دفـتـرم خـالی قلـم خـشکیـده در دسـتـم
گــره افـتـاده در کارم بـه خــود کـرده گـرفـتـارم
به جــز در خــود فـرو رفـتـن چـه راهـی پیـش رو دارم
رفـیقـان یـک به یـک رفـتـند مــرا بـا خـود رهــا کـردنـد
هـمـه خــود درد مـن بـودنـد گـمـان کــردم کـه هـم دردنـد
شـگفـتا از عــزیـزانی کـه هــم آواز مــن بــودنـد
بـسوی اوج ویــرانی پــل پـــرواز مـن بــودنـد
گــره افـتـاده در کارم به خــود کــرده گـرفتـارم
به جــز در خــود فــرو رفـتن چـه راهـی پـیـش رو دارم


مــن ســـرم درد مـیکـنـد ،
بــرای دعـــواهـایـی کـه بـا هـــم نکــردیــم . . . !!!
لـعـنـتــی . . .
چــقــدر مـهــــربـان رفـتـی . . . !!!
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
تــو . . .
در کـنار خــــودت نیـسـتی و نـمـیـدانی
در کـنار ” تـــو ” بــودن ،
چـه حـــالی دارد . . .


با یـه دنیـا غــم و حـســرت دل از آغـــوش تــو کـنـدم
دیـگـه حـتی یـه بارم مــن بـه عـشقـت دل نـمی بـنـدم
بـه آســـونـیـه یـه قـصـه تــو از عـشقـم گــذر کـردی
دلــم یـه گــولـه آتـیـش بــود ، تــو اونـو شـعلـه ور کــردی
مـیـونـه ایـن هـمه آدم شــدم تنـهـاتـریـن تـنـها
مـنـو اینـجـا رهـا کـردی تــو در این گـوشـه ی دنـیا
بـبـیـن بـغـض شـکـستـم رو نـمـیـگـم دیـــره یـا زوده
اگـه چـیـزی بــرام مــونـده یــه مـشتی خـاطــره بــوده
واســه ایــن عـاشـق ســاده یـه روز مـثـل خــدا بــودی
نمـی دونـسـت دل ســاده کـه خـیـلی بـی وفــا بـودی
با ایـنـکه دل بــریــدم مــن شـکـستـه بـال پــروازم
هـنـوزم تــوی ایــن غــربـت بــرات مـعـنـای آوازم


درد مـی کــشــم ، درد !
هـــم تـلخ اســـت هـــم ارزان
هـــم گـیـرایـیـش بـالاســـت !
هــم ایـنـکه تـابـلـو نـمی شــوم و رفـیـقی که مــرا بـه درد مـعـتـاد کـــرد
نـابـاب نـبــود ،
اتـفاقا بـاب بـاب بــود فـقـط نـگفـتـه بــود کـه
مـانــدنی نـیـسـت ، هـمـیـن . . . !


خـــداحـافـظ هـمـیـن حـالا . . . هـمـیـن حـالا کـه مـن تـنـهـام
خداحافظ به شــرطی کـه . . . بـفـهـمی تـر شــده چـشـمـام
خـداحـافـظ کـمی غـمگـیـن . . . بـه یـاد آن هـمـه تـردیــد
بـه یـاد آسمــونی که مـنـو از چـشـم تــو مــیـدیـد
اگــر گـفتم خـداحافظ نـه ایـنـکه رفـتـنـت ســاده سـت
نـه ایـن که مـیشـه بـاور کــرد دوباره آخــر جــاده سـت
خـداحـافظ واسـه ایـنکه نـبـنـدی دل بـه رویـــــاهـا
بـدونی بـی تـو و بـا تـو هـمیـنـه رسـم ایـن دنیـا


هــر صــدا و هــر سـکـوتـی ، اونـو یـاد مــن مـیـاره
مـیشـکنـه بـغـض تــرانـم ، غــم رو گــونـه هـام مـیباره
از هــمـون نـگاه اول ، آرزوی آخــرم شــد
حــس خــــوب داشـتـن اون ، عــاشـقـــونـه بـاورم شــد
دلـمــو از قـلم انـداخــت ، اونـکه صـاحــب دلــــم بــود
مـنـو دوست داشــت ولی انـگار ، انـدازش یـه ذره کـم بـود
از هــمـون نـگاه اول ، آرزوی آخــرم شــد
حــس خــــوب داشـتـن اون ، عــاشـقـــونـه بـاورم شــد


خـــدایــا دوسـتـت دارم
نـگاهــم رو بـه سـمــتِ تــو ؛ شـبـم آیـیـنـه ی مـاهـه
دارم نــزدیکـتـر مـیشــم ؛ یـکم تـا آســمـون راهـه
بـه دســتای نیـازِ مـــن ؛ نـگـاهی کــن ازون بـالا
مــن ایــن آرامـشه مـحضـو ؛ بـه تــو مـدیــونـم ایــن روزا
تــو دیــدی مــن خـطا کــردم ؛ دلــم گــم شـد دعـا کـردم
کـمـک کـن تا نـفـس مــونـده ؛ بـه آغــوشـه تــو بـرگــردم
تــو حـتی از خــودم بـهـتـر ؛ غــریـبی هــامــو میـشنـاسی
نـمیخــوام چـتـرِ دنـیارو ؛ کـه تــو بـارونِ احـسـاسی
خــدایا دوسـتـت دارم ؛ واســه هــر چـی کـه بـخـشـیدی
هـمیــشه ایــن تــو هـستی کـه ؛ ازم حــالــم رو پــرسـیدی
بـازم چـشـمامــو می بـنـدم ؛ که خــوبـی هـاتــو بـشـمـارم
نـمـیتونــم ! فـقـط مـیـگـم :
خــدایـا دوسـتـت دارم . . .


ای غصـــه مرا دار زدی خســـته نباشی
آتش به شبــِ تار زدی خســـته نباشی
ای غصـــه دمتــــ گرم که در لحظه ی شادی
با رگـــ رگـــِ من تار زدی خســـته نباشی
■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■ ■■
مــن با تــو چـقـدر ســاده رفـتـم بـر باد
تــو نـام مـــرا چــه زود بــردی از یـاد
مــن حـبهی قـنـد کــوچـکی بــودم که
از دســت تــو در پـیـالـهی چــای افــتـاد


تـقصـــیـر از مــن اســـت …
آن زمـــان کــه گـفـتـی …
قـــول بــده هـمیشـه کــنـارم بـمــانـی …
یــادم رفــت بـپــرســم …
کــنار خــودت یـا خــاطــره هـایت…؟!
اِنـــقدر دوست دارَم کــــه بعـــضی وقــتی یادم میــره دوســم نداری !


ﺗــــــــــــــــﻮ . . .
ﺁﺭﯼ ﺑﺎ ﺗـــﻮﺍﻡ !
ﺗﻮﯾــــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿــﮕـﺬﺍﺭﯼ ﺁﺏ ﺗــﻮﯼ ﺩﻝ ﻋشــــ❤ـﻘﺖ ﺗﮑﺎﻥ ﺑﺨــﻮﺭﺩ . . .
ﺗﻮﯾـــــــــــــﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃــﺮ ﻗﻠــــــ❤ـﺐ ﮐﻮﭼــﮏ ﺯﻧـﺎﻧـﻪ ﺍﺵ ،
ﺩﺭﺣﻀـﻮﺭ ﻫـﻢ ﺟﻨـﺴﺎﻧـﺶ ﭼــﻨﺎﻥ ﻫـــﻮﺍﯾــﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ ،
ﮐﻪ ﺩﻟـﺶ ﺭﺍ ﻗـــــــــــﺮﺹ ﻣﯿﮑﻨﯽ . . .
ﺑﻪ ﺭﻓﺘـﺎﺭ ﻣـــــــــــــــــــــــــــــﺮﺩﺍﻧــﻪ ﺍﺕ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ . . .
ﻣـــــــــــــــــﻦ ﺟــﺎﯼ ﻣﻌــﺸﻮﻗـﻪ ﺍﺕ ﺍﺯ ﺗــــــــــــﻮ ﻣـﻤـﻨـﻮﻧـﻢ!


دنـيــاي مـــا انــدازه ي هـــم نـيـسـت . . .
مــن عـاشـق بارون و گـيـتـارم
مـن روزهـا تا ظـهــر مي خـوابـم
مـن هــر شبـو تا صـبـح بـيـدارم
دنـيــاي مـــا انــدازه ي هـــم نـيـسـت . . .
مـن خـيلي وقـتـا سـاكـتــم ســردم
وقـتي كه مــيـرم تــو خـودم شــايـد
پـائـيــز ســـال بـعــد بـرگـردم
دنـيــاي مـــا انــدازه ي هـــم نـيـسـت . . .
مـيـبوسـمـت امــا نـمـيمـونـم
تـو دائــم از آيـنـده مي پــرسي
مــن حــال فـــردامـم نـمـيـدونـم
تـو فـكــر يـه آغــــوش مـحـكـم بـاش
آغـوش ايـن ديــوونـه محـكم نيـسـت
صــد بـار گـفتـم بـاز يـادت رفــت
دنـيــاي مـــا انــدازه ي هـــم نـيـسـت . . .


آدمــها کنــارت هستند . . .
تا کـــی ؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند !
از پیشــت میروند یک روز . . .
کدام روز ؟
وقتی کســی جایت آمد !
دوستــت دارند . . .
تا چه موقع ؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند !
میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه !
نه ...!
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام شود . . .
و این است بازی باهــم بودن .... !


بـه یـک پـلک تــو میبـخـشــم تـمــام روز و شــب هـا را
کـه تـسکیـن میدهــد چـشمـت غــم جـانـسوز تــب هـا را
بـخــوان! بـا لـهــجـهات حـسّی عـجـیب و مـشـتـرک دارم
فــضـا را یـک نـفـس پُـــر کـن بـه هــم نـگذار لــب هـا را
به دســت آور دل مــن را چــه کـارت بـا دلِ مــردم!
تــو واجــب را بـه جــا آور رهــا کــن مـستـحب هــا را
دلـیـلِ دل خـوشی هــایــم! چــه بُـغـرنـج اســت دنـیایـم!
چــرا بـایـد چـنیـن باشــد . . . ؟ نمـیفـهـمـم ســبب هـا را
بیـا ایــن بـار شـعــرم را بــه آداب تــو مـیگــویــم
کـه دارم یــاد میگـیـرم زبـان بـا ادب هـا را


از انســـان هــای احســـاسـی بیشـتــر بتـرســید :
آن هـــا قـــادرنـد ناگهــانی
دیگــر گـــریه نکننـد
دوســــت نـداشتـه بـاشـند
و قیــد هـمـه چـیـز را بـزننـد
حـتی زنــدگی . . .


نمی تــوانــم دوسـتـت نــداشـتـه بـاشــم !
حـتی امـــروز کـه مــدتـهـاســت مــرا تــرک کــرده ای . . .
می دانــم کـه هـیـچ فــایــده ای نــدارد امــا ،
تـمــام ایــن روز هـای مــن در رویـای دیــروز می گــذرد . . .
در رویـای اولیـن مــلاقـاتـمـان . . .
هــر بـار به ایـن رویـا فـکــر مـی کـنـم . . .
قـلـبم مـانند هـمان روز بـه تـپـش مـی افـــتـد !
دوســتانـم بـه مــن می گـویـنـد ،
که بـا گــذشـت زمــان عــشق بـه فــرامـوشی ســپـرده می شـود . . .
امـا آنـهــا نمـی داننـد که
از آن روز که تــرکــم کــردی، زمــان نـیـز مـتـوقـف شـده اســت . . . !!!


ایــن روزهـــا ،
بیشــتر از هــر زمــانی
دوسـت دارم خــودم باشــم !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم
و نه هـــراس از دســت دادن را . . .
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت . . . ..


شـــروع شــد قـصــه ی مــا از نـگاهــی غــرق دلـشــوره
چــقــدر نــزدیـک دلـهــامــون چـقــدر دسـتـای مــا دوره
مــن ایــن جـملـه تـبـدارو نــوشـتـم روی دیــوارم
مـیگفـتـم شــب بخـیـر نـازم مـنی کـه بـی تـــو بـیـدارم
حــالا چـنـد ســال ازون روزه کـه تــو رفـتی و گــریـونـم
میـگفـتی راهـمـون دوره نـباشـم بـهتـره جــونـم
دیـگـه واژه تـرک خــورده روی دیـــــوار قـلـب مــن ..
هـمیـن ثـانـیـه هــای گـنـگ تــه خـطـو نـشــون مـیـدن


نامــم را پـاک کــردے ، یادم را چــه مـے کنــے ؟!
یادم را پاک کـنـے ، عـشقــم را چـه مـے کنـے ؟!...
اصـلا هـمــه را پـاک کــن ...
هـر آنــچـــه از مـــن دارے ...
از مــن که چیـزی کـم نمـے شود...
فقـط بگــو با وجـدانــت چـه مـے کنـے ؟!
شـاید...؟!
نکنـد آن را هـم پـاک کــرده ای ؟!!!
نــــــــه!! شــدنــے نیســت...
نمـے توانـے آنچـه را نــداشتــے پاک کـنـے !


از عــاشـقی خــسـتـه ام !
مـیخــواهــم مــعشــوق بـاشــم!
میــخــواهــم لــــذّت بـبـرم !
از دســتـان لـــرزانـش !
نــفـسِ بــه شـمــاره افــتــاده اش!
چــشمــانِ بــه ســـتـاره نـشـسـتـه اش!
طــپـش هــای قـلب بیــقـرارش!
صــورت گـلگـونـش وقتی کـه صــدایـش میـکنـم
و او عــاشـقـانـه اجــابـت مـیکند مــرا !
میـخــواهم معــشـوق باشــم !
دیگــر از عـاشقـی خــســته اَم !!!
˙·٠•♥•٠·˙ ˙·٠•♥•٠·˙ ˙·٠•♥•٠·˙ ˙·٠•♥•٠·˙
نـه عـــاشــــق بــــودمـ و نـه آلـودهـ بـه افـکار پـلیــد !
مــــــــن بـه دنـبـال نــگاهی بــودمـ کـه مـــرا ...
از پــس دیـوانـگی امـ می فــهمیـد !
و خـــــــدا می دانـد ...
ســادگـی از تـه دلـبستـگی امـ پـیـدا بــود . . .


وقـتـی مـیـگی دوســــت دارم ، لـحظــه عـــاشــق شــدنــه . . .
دسـتــاتــو رو قـلــبـم بــزار ببـین چــقـدر تـنـد مـیــزنـه ! ! !
دوســـت دارم یــه عــالمــه ، هــر چـی بـگــم بـازم کــمـه . . .
احـســاس مــن نـسبـت بـه تــو یـه حــس پـاک و مــحکـمـه !

اهنگ پیشواز |